خاطراتی از دكتر جواد هیئت

چهارشنبه 12 شهریور 1393

روزی از سوی مجله « نشر دانش» مقاله ای در رابطه با زبان تركی چاپ و سبب عكس العمل های شدید گردید. آنها درست در زمانی كه ناوهای  هواپیمابر آمریكایی وارد آبهای جنوب می شدند در مقاله ای بنام « ایران مظلوم» هشدار دادند كه خطر نه از سوی جنوب و ناو های هواپیمابر آمریكایی بلكه از جانب شمال و شمالغرب از سوی تانك های آذربایجانی و تركیه ای است. «نشر دانش» در حال« نشر اكاذیب» و نعل وارونه زنی بود. از طرفین آنقدر نوشتند و نوشتیم كه عاقبت برای فیصله دهی به اینكه زبان مردم آذربایجان تركی، مغولی ، آذری و یا فارسی است دونفر از ترك های تهران و چند نفر از آنها به نخست وزیری فرا خوانده شدند.آن زمان نهاد نخست وزیری مصدر امور بود. در راس امورات نخست وزیری نیز كه به این مسائل می رسید یكی از زندانیان سیاسی قرار داشت كه در زندان قصر باهم  هم بند بودیم .

بعد از خاتمه مذاكرات در تماسی با جناب  دكترجواد هیئت،جویای نتیجه ی مذاكرات شدم .ایشان با خوشحالی گفتند « یوزه اللی بیز اوتدوق»(صدی پنجاه ما برنده شدیم). گفتم : 

 

خوب! خوش خبر باشی، چطوری؟! گفت: مقامات نخست وزیری با عصبانیت به ما ترك ها گفتند« بروید خفه شوید!». گفتم : خوب این كجایش برنده شدن دارد؟! گفت : این جمله را همیشه از زمان شاه فقط به ما می گفتند ولی این بار برای اولین بار به طرف مقابل هم همان را گفتند و اضافه كردند كه ما مسلمانیم و برایمان فارس و ترك فرقی ندارد. لذا ما كه عادت كرده بودیم برایمان فرقی نكرد اما  آنها برای اولین  بار شوكه شدند . بدین جهت صدی پنجاه ما برنده شدیم.(به نقل از  خاطرات زندان یا گزارش به خاك آذربایجان)

  مخارج امتیاز یك نشریه بزبان تركی آذربایجانی

مدتی است از بند 4 به بند 5 منتقل شده و با آیت الله سید نورالدین طالقانی هم اتاق شده ام . صبح قبل از صبحانه سكوت بر اتاق حاكم بود كه با صداهای انفجار گونه ای در هم شكست. هیاهویی شدید از بند 6 و 4 بگوش می رسید. تا برخاسته به طرف صدا بدوم می بینم صداها دورتر گردیده و در بزرگ آهنی بند 4 باز و بسته شده و فردی را خونین و مالین به زیر هشت برده و عده ای در پشت در تجمع می نمایند. در كف راهرو تا انتهای آن ، تا برسد به در بند 4 قطرات خون دیده می شد. عجیب است همیشه افراد خونین و مالین را از «زیر هشت» به داخل بند می آوردند ولی حالا از داخل بند به زیر هشت می برند گویا «مدتی برعكس گردد روزگار» و امروز همان روزگار برعكس گردیده است.«زیر هشت» اصطلاحی است كه به قسمت اداری زندان بخاطر هشت گوشه بودندش گفته می شد.

بعد از پرس و جو معلوم شد كه جواد را كه از اعضای قبلی حزب ملل اسلامی و بعد ها از اعضای گروه حزب الله بوده و به یازده سال زندان محكوم گردیده بود یكی از هم پرونده هایش به نام داود محبوب مجاز در بند 6 با دمبل شش كیلویی از پشت سر  هدف قرار داده و درست بر پشت گردنش كوبیده و او را خونین و بیهوش به زیر هشت برده اند.

جواد، دانشجوی اقتصاد بود كه نه تنها از این ضربه دمبل بلكه از سیزده گلوله ای كه بعد از انقلاب، مجاهدین بر تن و بدنش می نشانند زنده می ماند:

گر نگه دار من آن است كه من می دانم

شیشه را در بغــل سنگ نگــه مـی دارد

جواد از نظر اخلاقی و مبادی آداب نقطه ضعفی ندارد و فردی معتقد و مقید به احكام اسلام است ولی از نظر تقسیم بندی مجاهدین در گروه نزدیك به نجس و پاكی ها قرار دارد و فردی ضد مجاهد تلقی می شود لذا آنها نیز بعد از انقلاب از همین نقطه ضعف فقاهتی(پای بندی به  فقه و فقیه) او استفاده كرده روزی فردی از مجاهدین در لباس روحانی نما با محافظان مسلح خود در كنار خیابان ایستاده و چنان وانمود می نمایند كه ماشینشان خراب شده  است . جواد جهت سوار كردن این روحانی می ایستد و می خواهد آنها را سوار نماید كه از سوی محافظان و خود آن به اصطلاح روحانی نما به رگبار بسته شده و گلوله ای نیز در قلبش می نشیند. بعد از انتقال به بیمارستان، دكتر جواد هئیت كه دكتر و رئیس  بیمارستان شهربانی تهران  بود در یك عمل موفق و پر تلاش قلب او را جراحی و گلوله را با ظرافت تمام از آن خارج می كند. امتیاز مجله تركی«وارلیق» (هستی) در سایۀ تلاش های جواد اخذ می شود كه حدود 26 سال است كه به فرهنگ و ادب تركی آذربایجانی خدمت می كند. زمانی كه اینجانب مجله «ده ده قورقود» (پدر قورقود) را- كه بنا به روایاتی از صحابه حضرت محمد (ص) بود- در تبریز منتشر می كردم اولین شماره وارلیق منتشر و ما در یكی از شماره های مجله ده ده قور قود ورود مجله «وارلیق» به جرگۀ ادبیات تركی آذربایجانی را تبریك گفته ایم.

 ببینید كار این مجوز و اجازه دهی به روزنامه ها و مجلات زبان و ادبیات تركی آذربایجانی این روزها به كجا رسیده است كه باید منتظر حادثه ای می باید بود تا در یك تصفیه حساب عقیدتی به سبك تصفیه حساب های چریكی«یكی سیزده گلوله بزند، یكی سیزده گلوله بخورد و یكی سیزده گلوله در آورد» تا به واسطه ی تلاش های تیر خورده «امتیاز یك نشریه بزبان تركی» به شخصی در این مملكت داده شود تا او هم یك مجله تركی آذربایجانی  در آورد، آنهم بدون هیچگونه كمك سوبسید دار دولتی. چرا؟ برای اینكه مگر خدای ناكرده بر سر مجلات و مطبوعات جناحی و نور چشمی چه آمده است كه به مجلات تركی سوبسید هم بدهند؟ مگر از اوغوزخان وستارخان و دده قورقود نوشتن سوبسید هم می خواهد؟! تازه خاك بر سر آنهایی كه ادعای دوره دیدن در اردوگاه های فلسطینی را دارند و آنوقت چند نفری از دو قدمی با شلیك سیزده گلوله  هم نمی توانند هیكلی به قد و قواره جواد را – كه در بند 6  زندان قصرحدود 4 سال با هم بودیم - به آن طرف تیپاكس كنند ، لذا كار به دست اصحاب  ضد ادبیات آذربایجانی داده اند كه نشسته و به خاطر اعطا شدن مجوز مجله وارلیق 26 سالی  است كه عزا گرفته اند!!

اصل 15 و بعضی از اصول مربوط به حقوق اقوام گویا كشكی است كه جهت سابیده شدن در قانون اساسی درج گردیده است. خون هزاران هزار شهید كه می گویند ضامن اجرای قانون اساسی است به كنار ، باید خون جواد ریخته شود تا یك مجله به زبان تركی در آید. جوادی كه مسلمانی فارس زبان است و اصلا رشته ی مورد علاقه اش با ادبیات  آذربایجانی فرسنگها فاصله دارد !! .(به نقل از  خاطرات زندان یا گزارش به خاك آذربایجان)

 


منبع: http://rezahamraz.com/



بؤلوم : دكتر جواد هیئت از نگاه دیگران (دوكتور جواد هئیته عایید دوشونجه لر) یازار : VARLIQ 0 باخیش


 

بلاگا گؤره

    بؤیوك اینسانلاردان دانیشماق چتیندیر . اونلارین حیاتلاری، چالیشمالاری و اؤزللیكله ده اوركلری او قدر بؤیوكدور كی، بیر یازییا سیغیشماز.
    دوكتور جواد هیئت بو اینسانلاردان بیری‌دیر!


سایغاج